یک بار رسید و بار دیگر نرسید
پرواز چنین به بام باور نرسید
پیشانیات
از میان دیوار میدرخشد
اگرچه باغِ پر از لالۀ تو پرپر شد
زمین برای همیشه، شهیدپرور شد
به گونۀ ماه
نامت زبانزد آسمانها بود
آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت
جان داد تشنهکام و به خاک آبرو نریخت