آواز حزین باد، پیغمبر کیست؟
خورشید، چنین سرخ، روایتگر کیست؟
بودهست پذیرای غمت آغوشم
از نام تو سرشار، لبالب، گوشم
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
دریاب من، این خستۀ بیحاصل را
این از بد و خوب خویشتن غافل را
آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت
جان داد تشنهکام و به خاک آبرو نریخت