مه و خورشید تابیدهست در دست
و صد دریا زلالی هست در دست
باران شده بر کویر جاری شده است
در بستر هر مسیر جاری شده است
دیدند که کوهِ آرزوشان، کاه است
صحبت سر یک مردِ عدالتخواه است
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست
ازل برای ابد ملک لایزالش بود
چه فرق میکند آخر، که چند سالش بود