از باغ میبرند چراغانیات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادۀ سهشنبه شب قم شروع شد
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست