آسمان از ابر چشمان تو باران را نوشت
آدم آمد صفحهصفحه نام انسان را نوشت
وقتی نمازها همه حول نگاه توست
شاید که کعبه هم نگران سپاه توست
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست
دگر چه باغ و درختی بهار اگر برود
چه بهره از دل دیوانه یار اگر برود