شکر خدا دعای سحرها گرفته است
دست مرا کرامت آقا گرفته است
پیچیده در ترنّم هستی، صدای تو
ای راز ناگشودۀ هستی، خدای تو
من در همین شروع غزل، مات ماندهام
حیران سرگذشت نفسهات ماندهام
ماه است و آفتابیام از مهربانیاش
صد کهکشان فدای دل آسمانیاش
میبینمت به روشنی آفتابها
قرآن شرحه شرحۀ هر شامِ خوابها