ای کاش فراغتی فراهم میشد
از وسعت دردهای تو کم میشد
سجاد! ای به گوشِ ملائک، دعای تو
شب، خوشهچینِ خلوت تو با خدای تو
در وسعت شب سپیدهای آه کشید
خورشید به خون تپیدهای آه کشید
ای بزرگ خاندان آبها
آشنای مهربان آبها
شکر خدا دعای سحرها گرفته است
دست مرا کرامت آقا گرفته است
ستاره بود و شفق بود و فصل ماتم بود
بساط گریه برای دلم فراهم بود
ای پر سرود با همۀ بیصداییات
با من سخن بگو به زبان خداییات
صبحی گره از زمانه وا خواهد شد
راز شب تار، برملا خواهد شد
ای ریخته نسیم تو گلهای یاد را
سرمست کرده نفحهٔ یاد تو باد را
وعدهای دادهای و راهی دریا شدهای
خوش به حال لب اصغر كه تو سقّا شدهاى