رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
ماه غریب جادّهها، همسفر نداشت
شب در نگاه ماه، امید سحر نداشت
دل به دریا زد و دل از او کند
گرچه این عشق شعلهور شده بود
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری