رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
پیشانیات
از میان دیوار میدرخشد
به گونۀ ماه
نامت زبانزد آسمانها بود
این سخن کم نیست دنیا صبحگاهی بیش نیست
شهر پرآشوبِ امکان، کوچهراهی بیش نیست
نام تو عطر یاس به قلب بهار ریخت
از شانههای آینه گرد و غبار ریخت
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری