ای کاش فراغتی فراهم میشد
از وسعت دردهای تو کم میشد
در وسعت شب سپیدهای آه کشید
خورشید به خون تپیدهای آه کشید
صبحی گره از زمانه وا خواهد شد
راز شب تار، برملا خواهد شد
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
حسین، کشتهٔ دیروز و رهبر روز است
قیام اوست که پیوسته نهضتآموز است
دنیاست چو قطرهای و دریا، زهرا
کی فرصت جلوه دارد اینجا زهرا؟