ای هزار آینه حیران تو یا ثارالله
صبح سر زد ز گریبان تو یا ثارالله
آن که نوشید می از جام بلا کیست؟ حسین
آن که کوشید به یاری خدا کیست؟ حسین
و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتی ندیدیم خاکسترت را
امیر قافلۀ دشت کربلاست حسین
به راه بادیۀ عشق، آشناست حسین
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
نازم آن زنده شهیدی که برِ داور خویش
سازد از خونِ گلو تاج و نهد بر سر خویش