ای بهانۀ عزیز!
فرصت دوبارهام!
پر کشیدهام، چه خوب!
میپرم به اینطرف، به آن طرف
دشت
گامهای جابر و عطیّه را
ای نسیم صبحدم که از کنار ما عبور میکنی
زودتر اگر رسیدی و
آفتاب، پشت ابرهاست
در میانههای راه
پل، بهانهای معلّق است
تا به اتّفاق هم از آن گذر کنیم
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن
شریک روزهای سخت و شبهای خطر بودن