وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
بر سر درِ آسمانیِ این خانه
دیدم مَلَکی نشسته چون پروانه
هر گاه که یاس خانه را میبویم
از شعر نشان مرقدت میجویم
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
تا گل به نسیم راه در میآید
از خاک بوی گیاه در میآید