کتاب بود و به روی جهانیان وا بود
جواب هرچه نمیدانمِ جدلها بود
رساندهام به حضور تو قلب عاشق را
دل رها شده از محنت خلایق را
به کودکان و زنان احترام میفرمود
به احترام فقیران قیام میفرمود
دگر چه باغ و درختی بهار اگر برود
چه بهره از دل دیوانه یار اگر برود
بگو برای من ای شعر از زمانهٔ او
کدام بیت مرا میبرد به خانهٔ او
چه شد که در افق چشم خود شقایق داشت
مدینهای که شب پیش صبح صادق داشت