خوشا آن غریبی که یارش تو باشی
قرار دل بیقرارش تو باشی
اگر خواهی ای دل ببینی خدا را
نظر کن تو آیینۀ حقنما را
بخوان هشتمین جلوۀ ربنا را
امام قدر را امیر قضا را
رسیدم دوباره به درگاه شاهی
چه شاهی که دارد ز شاهان سپاهی...
چو بر گاه عزّت نشستی امیرا
رأیت نعیماً و مُلکاً کبیرا
سلامٌ علی آل طاها و یاسین
سلامٌ علی آل خَیرِ النَّبِیِّین
لب خشک و داغی که در سینه دارم
سبب شد که گودال یادم بیاید