زهرای حزین، ز گرد راه آمده بود
جبریل، غریق اشک و آه آمده بود
ای آنکه حدیث تو شنفتن دارد
گل با رخ خوب تو شکفتن دارد
توفیق اگر دلیل راهت باشد
یا پند دهندهای گواهت باشد
آیینۀ وحی و آیت بیداریست
کارش همه دلنوازی و دلداریست
شاید که برای تعزیت میآید
تشییع تو را به تسلیت میآید
با خلق اگرچه زندگی شیرین است
ای دوست! طریق سربلندی این است
مگذار اسیر اشک و آهت باشیم
در حسرت یک گوشه نگاهت باشیم
در بادیه، گام تا خداوند بزن
خود را به رضای دوست، پیوند بزن
در نام رقیه، فاطمه پنهان است
از این دو، یکی جان و یکی جانان است
از دوست اگر دوست تمنا نکنی
این پنجره را به روی خود وانکنی