بد نیست که از سکوت تنپوش کنی
غوغای زمانه را فراموش کنی
یک جلوۀ دلپذیر تکرار شدهست
لبخند مهی منیر تکرار شدهست
در نالۀ ما شور عراقی ماندهست
در خاطره یک باغ اقاقی ماندهست
در باغ دعا اگر بهار است از اوست
هر شاخه اگر شکوفهبار است از اوست
در شهر شلوغ، خلوتی پیدا کن
در خلوت خود قیامتی برپا کن
از لطف نسیم، گل شود گلگونتر
زیباتر و دلرباتر و موزونتر
از مرکب سرکش، تو سواری مَطَلب
یعنی: ز هوایِ نفس، یاری مطلب
گهگاه تنفسی به اوقات بده
رنگی به همین آینهٔ مات بده
تا دل به سپاس میسپاری ای دوست
از نعمت و ناز، بهره داری ای دوست
جانا! به فروتنی، گر ایمان داری
یا میل به رفتار کریمان داری