تشنگان را سحاب پیدا شد
رحمت بیحساب پیدا شد
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
دور تا دور حوض خانهٔ ما
پوکههای گلوله گل دادهست
ما همه از تبار سلمانیم
با علی ماندهایم و میمانیم
گفت: آمد دلم به جان، گفتم
از چه؟ گفت: از غمِ زمان، گفتم