حماسه بی زن و زن بی حماسه بیمعناست
که مرد بی مدد عشق در جهان تنهاست
مسیح، خوانده مرا، وقت امتحان من است
زمان، زمانِ رجزخوانی جوان من است
میان بارش بارانی از ستاره رسید
اگرچه مثنوی... اما چهارپاره رسید
دوباره عطر گل یاس در حرم پیچید
و قلبها شده روشن در آستانۀ عید