خورشید هم در آسمان رؤیت نمیشد
دیگر کسی با ماه، همصحبت نمیشد
باران میآمد با دعای دستهایت
در دشت میرویید گل از ردّ پایت
برگشتنت حتمیست! آری! رأس ساعت
هرچند یک شب مانده باشد تا قیامت
دست ابوسفیان کماکان در کمین است
اما جواب دوستان در آستین است
صبحی دگر میآید ای شب زندهداران
از قلههای پر غبار روزگاران
رد میکنی شاید پس از زنگ دبستان
طفل کلاس اولی را از خیابان
دیدم به خواب آن آشنا دارد میآید
دیدم كه بر دردم دوا، دارد میآید
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی