باشد که دلم، راهبری داشته باشد
از عالم بالا، خبری داشته باشد
من ماندم و مرغ سحر و نوحهگریها
اندوه پرستو، غم بیبالوپریها
ای آنکه قسم خورده به نام تو خدایت
بیدار شده شهر شب از بانگ رهایت
ای روشنی آینه! ای آبروی آب!
اسلام تو حل کرد همه مسئلهها را
ای صبر تو چون كوه در انبوهی از اندوه
طوفانِ برآشفتهٔ آرام وزیده