شنیدم از لب باد صبا حسین حسین
نوای ما، دم ما، شور ما، حسین حسین
بهار، فرصت سبزی برای دیدار است
بهار، فرصت دیدارهای بسیار است
اسیر هجرت نورم که ذرّه همدم اوست
گل غریب نوازم که گریه شبنم اوست
ستاره بود و شفق بود و فصل ماتم بود
بساط گریه برای دلم فراهم بود
سلام بر تو کتاب ای که آفتاب تویی
گرانترین و گرامیترین کتاب تویی
بهار پنجرۀ رؤیت خداوند است
بهار فصل صمیمیت خداوند است
دوباره ماه محرّم، دوباره بوی حسین
دوباره بر سر هر كوچه گفتوگوی حسین
تو را به جان عزیزت قسم بیا برویم
بیا و در گذر این وقت شب کجا برویم؟