شب کویر، شبی ساکت است و رازآلود
شب ستاره شدن زیر آسمان کبود
به زیر تیغم و این آخرین سلام من است
سلام من به حسینی که او امام من است
اجازه هست کنار حرم قدم بزنم
برای شعر سرودن کمی قلم بزنم
غریب شهر قمی... نه، که آشنا هستی
تو مثل فاطمه، معصومۀ خدا هستی
همیشه تا که بُوَد بر لب مَلَک تهلیل
هماره تا که بشر راست ذکر ربّ جلیل
قرار بود بیایی کبوترش باشی
دوباره آینهای در برابرش باشی
سلام ما به حسین و سفیر عطشانش
که در اطاعت جانان، گذشت از جانش
سلامِ ایزد منان، سلامِ جبرائیل
سلامِ شاه شهیدان به مسلم بن عقیل