رسیده از سفر عشق، نوبر آورده
تبرکی دو سه خط شعر بیسر آورده
چه خوب، مرگ خریدار زندگانی توست
حیات طیبه تصویر نوجوانی توست
دمید گرد و غبار سپاهیان سحر
گرفت قلعۀ شب را طلیعۀ لشکر
خوشا سری که سرِ دار آبرومند است
به پای مرگ چنین سجدهای خوشایند است
اگرچه عشق هنوز از سرم نیفتاده
ولی مسیر من و او به هم نیفتاده