قرار بود از این چشمه آب برداریم
نه اینکه تشنه شویم و سراب برداریم
بایست، کوه صلابت میان دورانها!
نترس، سرو رشید از خروش طوفانها!
بیا که خانۀ چشمم شود چراغانی
اگر قدم بگذاری به چشم بارانی
اگرچه عشق هنوز از سرم نیفتاده
ولی مسیر من و او به هم نیفتاده
دوباره بوی خوش مشک ناب میآید
شمیم توست که با آب و تاب میآید