دوباره بوی خوش مشک ناب میآید
شمیم توست که با آب و تاب میآید
در نام رقیه، فاطمه پنهان است
از این دو، یکی جان و یکی جانان است
دشمن خرابه را به تو آسان گرفته بود
از من هزار بار ولی جان گرفته بود!
چشم تو را چقدر به این در گذاشتند؟
گفتی پدر، مقابل تو سر گذاشتند