از بستر بیماری خود پا شدنی نیست
بی لطف شما، شهر مداوا شدنی نیست
جز ردّ قدمهای تو اینجا اثری نیست
این قلّه که جولانگه هر رهگذری نیست
این دشت پر از زمزمۀ سورۀ نور است
این ماه مدینهست که در حال عبور است
در شهر مرا غیر شما کار و کسی نیست
فریاد اگر هم بکشم دادرسی نیست
ﺗﺎ ﮐﯽ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﺳﻼﻣﯽ ﺑﺮﺳﺎﻧﻢ
ﺍﺯ ﺗﻮ ﺧﺒﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺮﺍﺩﺭ، ﻧﮕﺮﺍﻧﻢ