در های و هوی باد و در آرامش باران
ریشه دواندم از گذشته تا همین الان
امسال دوریم از تو... لابد حکمتی دارد
باشد، ولی عاشق دل کمطاقتی دارد
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
مانند گردنبند دورِ گردن دختر
مرگ اين چنين زيباست، از اين نيز زيباتر
باید به دنبال صدایی در خودم باشم
در جستجوی کربلایی در خودم باشم
آری همین امروز و فردا باز میگردیم
ما اهل آنجاییم، از اینجا باز میگردیم
وقتی که با عشق و عطش یاد خدا کردی
احرام حج بستی و عزم کربلا کردی