با اینکه دم از خطبه و تفسیر زدی
در لشکر ابن سعد شمشیر زدی
با دردهای تازهای سر در گریبانم
اما پر از عطر امید و بوی بارانم
گمان بردی نوای نای و بانگ تار و چنگ است این
تو در خواب و خیال بزمی و... شیپور جنگ است این
دوباره پر شده از عطر گیسویت شبستانم
دوباره عطر گیسویت؛ چقدر امشب پریشانم