آن صدایی که مرا سوی تماشا میخواند
از فراموشیِ امروز به فردا میخواند
به سوگ نخلهای بیسرت گیسو پریشانم
شبیه خانههای خستهات در خویش ویرانم
شهر آزاد شد اما تو نبودی که ببینی
دلمان شاد شد اما تو نبودی که ببینی
مفتاح اجابت دعایش، خواندند
سرچشمۀ رحمت خدایش، خواندند