از آغاز محرم تا به پایان صفر باران
نشسته بر نگاه اشکریز ما عزاداران
آن صدایی که مرا سوی تماشا میخواند
از فراموشیِ امروز به فردا میخواند
خورشید به قدر غم تو سوزان نیست
این قصّۀ جانگداز را پایان نیست
مفتاح اجابت دعایش، خواندند
سرچشمۀ رحمت خدایش، خواندند
شاید تو خواستی غزلی را که نذر توست
اینگونه زخمخورده و بیسر بیاورم