فتنه اینبار هم از شام به راه افتادهست
کفر در هیئت اسلام به راه افتادهست
علم آل سعود است به نام اسلام
فتنۀ عاد و ثمود است به نام اسلام
نهروان است و خوارج غم ایمان دارند
بر سر نیزه ببینید که قرآن دارند...
باز از چشمۀ تاریخ جنون میجوشد
هند تا اندلس از غلغله خون میجوشد
سالها وعدۀ منصور به خود میدادیم
مژدۀ آمدن نور به خود میدادیم...
غزل خسرو در انجمنی غالب نیست
سخن بیدل اگر هست کسی طالب نیست
شور ققنوسی ما بال دگر میخواهد
امت واحده اقبال دگر میخواهد
فارسی حلقۀ پیوند خداجویان است
همچو خورشید در آفاق جهان تابان است
شمع اقبال برافروختنی خواهد شد
شعر ابریشم کشمیر غنی خواهد شد
موجی از آتش و آواز به پا میخیزد
شرق از خواب قرون باز به پا میخیزد
بانگ توحیدی بیداری امت از نو
در دل پیر و جوان شوق شهادت از نو
ولی است آنکه در این معرکه حجت دارد
علی است آنکه به ما حکم ولایت دارد
به جهان نام امین ولوله میاندازد
به تن و جان زمین زلزله میاندازد
پیر ما پرچم توحید به دست آمده است
بر صف لشکر کفار شکست آمده است