شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

جواد بن الرضا

لطف تو بی‌واسطه، دریای جودت بی‌کران
عالمی از فهم ابعاد وجودت ناتوان

صورت و سیرت... نه اصلاً عمرت از مضمون پر است
ماه گندمگون! غریب خانه! مولای جوان!

چاه‌های خشک با دست تو جوشان می‌شدند
ای نگاهت مثل چشمه! ای دلت آتشفشان!

روز حسرت هیچ‌کس حسرت نخواهد خورد تا
بخشش ابن‌الرضایی تو باشد در میان

داستان عمر تو کوتاه بود اما نبود
لحظه‌ای تاریخِ نور از ردّ پایت بی‌نشان..

دوستانت بی‌وفایی... دشمنانت خون دل...
آشنای طعنه‌ای از کودکی... از این و آن

نامتان را شیعیان گاهی به قصد... بگذریم
ما چنین گفتیم تا وا شد دهان دیگران

از قضا من هم جواد بن الرضایم گرچه باز
بین ما فرق است مولا از زمین تا آسمان