آزرده طعم دورى، از یار را چشیده
روى سحر قدم زد با کسوت سپیده
روى زمین قدم زد با آسمان سخن گفت
از ابرها بپرسید از گفته و شنیده
میرفت سوى مسجد امّا نه مثل هر شب
چون عاشقى که وقت وصل دلش رسیده
تکبیر گفت و الحمد تا انتهاى سوره
بهر رکوع خم شد با قامتى خمیده
برخاست از رکوع و آرام رفت سجده
اشک خداست این که روى زمین چکیده
تیغى فرود آمد کعبه شکست و تسبیح
محراب ماند و تیغى کاین کعبه را دریده
او سجده کرد امّا سر بر نداشت دیگر
سجده به این طویلى مسجد به خود ندیده
کعبه شکست برداشت امّا نه بهر میلاد
نزدیک شد زمان دیدار یک شهیده