مستفعلن فعولن مستفعلن فعولن | شعر هیأت

بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران
کز سنگ گریه خیزد روز وداع یاران

سعدی شیرازی

غزل

زآن یار دل‌نوازم شُکری‌ست با شکایت
گر نکته‌دان عشقی، بشنو تو این حکایت

حافظ شیرازی

دیوان حافظ شیرازی

غزل

گودال قتلگاه است، یا این که باغ سیب است؟
این بوی آشنایی از تربت حبیب است

ایوب پرندآور

غزل مقتل

غزل

ناگاه دیدم آن شب، در خواب کربلا را
نی‌های خشک‌نای صحرای نینوا را

مرتضی امیری‌اسفندقه

کوار

قصیده‌واره

مثل پرنده‌ای که بی‌بال و پر بماند
فرزند رفته باشد اما پدر بماند

انسیه‌سادات هاشمی

در مقام صبر

غزل

تا آه سینه سوزی، از قلب من برآید
هر دم هزار نوبت، جانم ز تن برآید

غلامرضا سازگار

نخل میثم (جلد۲)

غزل

ما خیل بندگانیم، ما را تو می‌شناسی
هر چند بی‌زبانیم، ما را تو می‌شناسی

امام خامنه‌ای

تسبیح اشک

غزل

آزرده طعم دورى، از یار را چشیده
روى سحر قدم زد با کسوت سپیده

سیدرضا جعفری

صبح شبنم

غزل

آیا چه دیدی آن شب، در قتلگاه یاران؟
چشم درشت خونین، ای ماه سوگواران!...

حسین منزوی

اما تو را، ای عاشق انسان! کسی نشناخت...

غزل

بر عفو بی‌حسابت این نکته‌ام گواه است
گفتی که یأس از من بالاترین گناه است

غلامرضا سازگار

نخل میثم (جلد۴)

غزل

بیمارت ای علی‌جان، جز نیمه‌جان ندارد
میلی به زنده ماندن، در این جهان ندارد

غلامرضا سازگار

نخل میثم (جلد۲)

غزل

دل نیست این‌که دارم گنجینهٔ غم توست
بیگانه باد با غیر این دل که محرم توست

مرتضی امیری‌اسفندقه

کوار

غزل