آمدم باز کنم چشم پر از باران را
و به عطر نجف آغشته نمایم جان را
آمدم در طلب سورۀ والشمس و ضحی
یک دل سیر تماشا کنم این ایوان را
آدم و نوح و محمد به حرم آمدهاند
تا به الگوی علی شرح دهند انسان را
آیه آیه همه جا مدح علی میخواندند
ای دل غافل من باز بخوان قرآن را
أَفَمَنْ كَانَ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ؟
جز علی کیست که روشن کند این برهان را
خواستم شمّهای از رزم علی بنویسم
نتوانم که به تصویر کشم طوفان را
او که از بدر و احد، خیبر و خندق آمد
تا به شمشیر دودم مسخ کند شیطان را...
شاخص عدل الهی بُوَد و میسنجند
به ترازوی مساوات علی، میزان را...
آنچه گفتیم فقط قطرهای از دریا بود
منکه نشناختم آن وسعت بیپایان را