حُسن تو به هر دیده مصوّر شده باشد
جا دارد اگر مهر منوّر شده باشد
عیسینَفَسی جز تو ندیدیم که در طوس
نقش قدمش عافیتآور شده باشد
هر سو نگرد جلوۀ رخسار تو بیند
چشم دل اگر آینهباور شده باشد
با شهپر جبریل کند سیر در آفاق
هر دل که در این روضه کبوتر شده باشد
اشک از شرف بوسه به پایت، به چه ماند؟
آن قطرۀ ناچیز که گوهر شده باشد
تا عطر دلاویز تو شیرازۀ گلهاست،
یک غنچه محال است که پرپر شده باشد
جز این شجر پاک و بهشتی نشنیدیم
نخلی که چنین عاطفهگستر شده باشد
لطف تو شود ضامن آهوی دل ما
در طالع ما گر که مقدّر شده باشد
از چشمۀ خورشید خورَد آب در اینجا
آن ذرّه که با خاک، برابر شده باشد
هرگز نشود تشنه به صحرای قیامت
هرکس لبش از جام رضا، تر شده باشد
همسایۀ دیوار به دیوار که دیدهست؟
همصحبت دلهای مکدّر شده باشد
پاداش طواف حرم کعبه دهندش
هر سوختهدل، زائر این در شده باشد
پروانۀ معراج بهشت است، نمازی
کز عطر ولای تو معطّر شده باشد
طبع «شفق» از فیض ولای تو عجب نیست
سیراب ز سرچشمۀ کوثر شده باشد