ماه، ماه روزه است
روز، روز ضربت است
همنوا بود با چکاچک من
غرّش آسمان و هوهوی باد
آه کوفه چقدر تاریک است
ماه دیگر کنار چاه نرفت
آه ای شهر دوستداشتنی
کوچه پس کوچههای عطرآگین
از خیمهها که رفتی و دیدی مرا به خواب
داغی بزرگ بر دل کوچک نهادهای
دختری ماند مثل گل ز حسین
چهرهاش داغ باغ نسرین بود
رفتی و با غم همسفر ماندم در این راه
گاه از غریبی سوختم گاه از یتیمی