این روزها حس میکنم حالم پریشان است
از صبح تا شب در دلم یکریز باران است
بعد از آن غروب تلخ، جان زخمی رباب
بیتو خو گرفته با زخمههای آفتاب
الا ای چشمۀ نور خدا در خاکِ ظلمانی
زمین با نور اخلاق تو میگردد چراغانی
نسیم صبح بگو چشمهٔ گلاب كجاست
صفای آینه و روشنای آب كجاست