عشق تو کوچهگرد کرد مرا
این منِ از همیشه تنهاتر
ماه غریب جادّهها، همسفر نداشت
شب در نگاه ماه، امید سحر نداشت
کجا سُکری که اینجا هست، در خُم میشود پیدا؟
بگو مستی ما از دور چندم میشود پیدا
دل به دریا زد و دل از او کند
گرچه این عشق شعلهور شده بود
این همه آیینگی از انعکاس آه کیست؟
چشمهها در رودرود غصۀ جانکاه کیست؟
بر خاکی از اندوه و غربت سر نهادهست
بر نیزهٔ تنهایی خود تکیه دادهست