بار بربندید آهنگ سفر دارد حسین
نیّت رفتن در آغوش خطر دارد حسین
محکوم شد زمین به پیمبر نداشتن
مجبور شد به سورۀ کوثر نداشتن
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است
برپا شدهست در دل من خیمهٔ غمی
جانم! چه نوحه و چه عزا و چه ماتمی!
آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت
جان داد تشنهکام و به خاک آبرو نریخت