من، دیده جز به سوی برادر، نداشتم
آیینه جر حسین، برابر نداشتم
دل به دریا زد و دل از او کند
گرچه این عشق شعلهور شده بود
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
دویدهایم که همراه کاروان باشیم
رسیدهایم که در جمع عاشقان باشیم
قامت کمان کند که دو تا تیر آخرش
یکدم سپر شوند برای برادرش