ذلیل شد امیریاش، صغیر شد کبیریاش
شکسته شد توهّمِ شکستناپذیریاش
جمعه برای غربت من روز دیگریست
با من عجیب دغدغۀ گریهآوریست
گه احرام، روز عید قربان
سخن میگفت با خود کعبه، زینسان
ای هلالی که تماشای رخت دلخواه است
هله ای ماه! خدای من و تو الله است
این سجدهها لبالب چرت و كسالتاند
این قلبهای رفته حرا بیرسالتاند
آمدی و دل ما بردی و رفتی ای ماه!
با تو خوش بود سحرهای «بِکَ یا الله»
روزههایم اگرچه معیوب است
رمضان است و حال من خوب است