حرمت خاک بهشت است، تماشا دارد
جلوۀ روشنی از عالم بالا دارد
باز جاریست خیابان به خیابان این شور
همقدم باز رسیدیم به میدان حضور
گسترده شد در این ولایت خوان هفتم
روزی ایران میرسد از مشهد و قم
شب کویر، شبی ساکت است و رازآلود
شب ستاره شدن زیر آسمان کبود
بایست، کوه صلابت میان دورانها!
نترس، سرو رشید از خروش طوفانها!
جامعه، دوزخی از مردم افراطی بود
عقل، قربانی یک قوم خرافاتی بود
در آیههای نور، مستور است زهرا
نورٌ علی نورٌ علی نور است زهرا
سالها شهر در اعماق سیاهی سخت است
روز و شب بگذرد اما به تباهی سخت است
مِنّی اِلَیْکِ... نامهای از غربت ایران
در سینه دارم حرفهایی با تو خواهرجان
ای هلالی که تماشای رخت دلخواه است
هله ای ماه! خدای من و تو الله است
آمدی و دل ما بردی و رفتی ای ماه!
با تو خوش بود سحرهای «بِکَ یا الله»
ما همه از تبار سلمانیم
با علی ماندهایم و میمانیم