یک جلوۀ دلپذیر تکرار شدهست
لبخند مهی منیر تکرار شدهست
در نالۀ ما شور عراقی ماندهست
در خاطره یک باغ اقاقی ماندهست
ای نابترین معانی واژۀ خوب
ای جوشش خون گرمتان شهر آشوب
گفتند: که تا صبح فقط یک راه است
با عشق فقط فاصلهها کوتاه است
در باغ دعا اگر بهار است از اوست
هر شاخه اگر شکوفهبار است از اوست
خاموش ولی غرق ترنّم بودی
در خلسۀ عاشقانهات گُم بودی
کی میرود آن بهار خونین از یاد
سروی که برافراشته بیرق در باد
خوش باد دوباره یادی از جنگ شدهست
دریاچۀ خاطرات خونرنگ شدهست
از زخم شناسنامه دارند هنوز
در مسجد خون اقامه دارند هنوز
گفتم که: دلت؟ گفت: لبالب ز امید
گفتم: سخنت؟ گفت: شعار توحید
از لطف نسیم، گل شود گلگونتر
زیباتر و دلرباتر و موزونتر
از مرکب سرکش، تو سواری مَطَلب
یعنی: ز هوایِ نفس، یاری مطلب
تا دل به سپاس میسپاری ای دوست
از نعمت و ناز، بهره داری ای دوست
جانا! به فروتنی، گر ایمان داری
یا میل به رفتار کریمان داری