ای لحظهبهلحظه در تماشای همه
دیروزی و امروزی و فردای همه
از جاری لطف آسمانها میگفت
از رحمت بیکران دریا میگفت
او هست ولی نگاهِ باطل از ماست
دیوارِ بلندِ در مقابل از ماست
بیخواب پی همنفسی میگردد
بیتاب پی دادرسی میگردد
بازآ که غم زمانه از دل برود
خواب از سر روزگار غافل برود
خوب است چنان که حسرتش هم خوب است
یارب! دلم از ندیدنش آشوب است
یک کوه رشید دادهام ای مردم!
یک باغ امید دادهام ای مردم!
آیینۀ عشق با تو دمساز شود
یعنی که دری به روی تو باز شود
در راه خدا تن به خطر باید داد
در مقدم انقلاب سر باید داد