زهرای حزین، ز گرد راه آمده بود
جبریل، غریق اشک و آه آمده بود
در شهر نمانده اهل دردی جز تو
در جادۀ عشق، رهنوردی جز تو
آهنگ سفر کرد به فرمان حسین
در کوچۀ کوفه شد غزلخوان حسین
دو گنبد کوچک، دو حرم را دیدم
دو دُرِّ یتیم همقَسَم را دیدم
شاید که برای تعزیت میآید
تشییع تو را به تسلیت میآید
در شهر دلی، به شوق پرواز نبود
با حنجرهٔ باغ، همآواز نبود
خورشید به خون نشستهام، آه! رسید
آهِ منِ دلشکسته تا ماه رسید
تنها نه کسی تو را هماورد نبود
یک مردِ نبرد، یار و همدرد نبود
در نام رقیه، فاطمه پنهان است
از این دو، یکی جان و یکی جانان است