در سوگ نشستهایم با رختِ امید
جاری شده در رگ رگِ ما خونِ شهید
بگذار که در معرکه بیسر گردیم
با لشکر آفتاب برمیگردیم
سرتاسر عمرتان به تردید گذشت
عمری که به پوشاندن خورشید گذشت
ای قدر تو بر مردم دنیا پنهان
چون گوهر در سینۀ دریا پنهان
در بين ملائک از تو نام آوردهست
نام از تو شکوه ناتمام آوردهست