سرو است و به ایستادگی متهم است
از شش جهت آماج هزاران ستم است
گفتا بنویس تا سحر، نامۀ عشق
با دیدۀ پُر ابر، سفرنامۀ عشق
در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
دیدیم جهان بیتو به بن بست رسید
هر قطره به موجها که پیوست رسید
شور سفر کربوبلا در سر توست
برخیز، گذرنامه، دو چشم تر توست
دل میبرد از گنبد خضرا شالش
آذین شده کربلا به استقبالش