تو مثل کوی بنبستی، دل من!
تهیدستی، تهیدستی، دل من!
همیشه خاک پای همسفرهاست
سرش بر شانۀ خونینجگرهاست
مرا بنویس باران، تا ببارم
یکی از داغداران... تا ببارم
گل اشکم شبی وا میشد ای کاش
همه دردم مداوا میشد ای کاش
نه پاره پاره پاره پیکرت را
نه حتّی مشتی از خاکسترت را